به جان پیر خرابات و حق صحبت او


مصرع رو شاهد می گیره و می گه بعله ما از قدیم برای خودمون Bar داشتیم... این «پیر خرابات» هم همونیه که هر شب اونجا پلاس بوده و دخترها رو بلند می کرده... تصویرش البته خنده داره ولی من خنده ام نمی گیره... بیخودی به این "بعله" ای که می گه فکر می کنم... بعله... بعععععععله... یعنی بله رو با عین قاطی کن بزن تو صورتِ هر کی که الان Bar داره... یعنی ما الان نباید عارمون بیاد که اومدیم نشستیم تو Bar یکی دیگه... یعنی اگه اینو یادمون نباشه عارمون می آد... و آدم موقعی عارش می آد که یه چیزی کم داشته باشه... کم داشتن از نوع خلاء... که دستِ خودت نیست و جاش رو با اولین چیزی که جلو پات قرار بگیره پر می کنی... البته کم داشتن انواع دیگه ای هم داره که بعدن بهش می پردازیم... ولی این کم داشتنه نتیجه اش این می شه که بیای خراب شی تو خراباتِ یکی دیگه و از خراباتِ هزار سال پیشی بگی انگار که ارثِ باباته...

می بینم باز شروع کردم تو خودم دور زدن... بیخیالِ فکرام می شم و کچ آپ می کنم می بینم هنوز داره از Bar های قدیم می گه و وصفشون رو از غزلهای حافظ و رباعیاتِ مرحوم خیام می کشه بیرون... البته به نظرش خیام زیاد Bar برو نبوده و بیشتر با خودش خلوت می کرده... کم کم کارش می کشه به جایی که آدم فکر می کنه شخصن حافظ رو می شناخته و تو راهِ خرابات باهاش سلام علیک داشته... 

با خودم احتمال می دم که دارم یکی از بدترین دو ساعت های زندگیم رو می گذرونم... دلم می خواد پاشم در رَم... حالا یا من دارم مردم گریز می شم یا واقعن مردم گریختنی شدن


نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:13 ب.ظ

خرابات لغتی یه که مثکه کابارت در زبان فرانسه ازش گرفته شده و بعد دوباره برگشته ایران با عنوان کاباره!

نرگس سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:55 ق.ظ

این بعععععععععععععله بعضی وقتا رو اعصابه بدجور با این عین هاش...
بهرحال من فکر میکنم برای اینکه اعصاب ارامتری داشته باشی بهتر است سعی کنی آدمهای گریختنی را بپذیری و بگذاری حرفهایشان را بزنند تا در یک موقعیت مناسب بگریزی و اگر نشد هم چون پذیرفته ای که این ادم ذاتا و اساسا و بیسیکلی گریختتنی است مینشینی و نگاهش میکنی خیلی هم دل نازک باشی یه کمی به حال این رقت انگیز بودنش دلت میسوزه و چه بسا یه وقتایی حسرت بخوری که کاش منم اینقدر گریختنی بودم..اونوقت این اقاهه/خانمه الان اینجا نبود

فیلسوفی شدم من الان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد