از این اوستا


یادداشت اول: مردهایی که نگاه تحقیر آمیز به آدمها و زندگی و مافیها دارن یکی از بدترین انواع ِ موجوداتی هستن که می تونن دور و بر آدم باشن... ذره ذره طرفشون رو می خورن و تحلیل می برن... یکی از مشخصاتشون اینه که دائم دارن بقیه رو اندازه می گیرن... یکی دیگه از مشخصاتشون هم اینه که با کمترین اطلاعات گنده ترین اظهار نظرها رو می کنن... و اصولن با فرضِ اینکه همه احمق اند و همه چیز احمقانه اس می رن جلو و هر چقدر هم که خلافش بهشون ثابت شه بازم دست بردار نیستن... من به اینجور آدما می گم گنده بک (هرچقدر هم که به ظاهر کوچولو و ریزه میزه باشن!) چون ایگویِ بسیار گنده ای دارن که این گنده بودن اغلب هم الکیه و کانهو بادکنکِ پر از باد و هم باعث آزار بقیه می شه... ایران که بودم فکر می کردم این خصیصه ی مردِ ایرانیه و نوع نگاهش به زن که باعثِ چنین اصطکاکی می شه... ولی اینجا هم اوضاع همینه با این فرق که نگاه جنسیتی دَرش دخیل نیست... چند تا از همکارام گنده بک هستن و نه تنها من، که اندی رو هم اذیت می کنن... اندی یه بچه ایه تو قد و قواره ی من از نظر سن و سابقه (شاید یه کم بیشتر) و کلن آرومه و به کسی کاری نداره و مشخصن گنده بک نیست و پس موردِ حمله ی این گنده بک ها قرار می گیره...


اینکه می گم مردا اینجورین، فقط به خاطر اینه که زنِ ایگو-گنده که اذیت کنه ندیدم... فکر می کنم کلن ذاتِ زن اجازه ی رشد بی رویه به ایگوش نمی ده چون دائم پر از شکه و به راحتی خودش رو می بره زیر سوال و دائم در مقام اصلاح خودش بر می آد... به قول مهندسین کنترل، زنها فیدبک منفی دارن... ولی مردها کمتر تو زندگی دچار تردید می شن و ولشون کنی ادعاشون به عرش می رسه... با این وجود هر دسته ای یه سری استثناها هم داره...


خلاصه اینکه حالم گرفته اس از دستِ این گنده بک های همکار... تنها جوری که می تونم باهاشون سر کنم اینه که آسه برم آسه بیام و هر موقع مورد آماج ِ حملاتشون قرار گرفتم تا کمر خم شم و تعظیم غرایی تحویل بدم و مطمئنشون کنم که کاملن درست می گن و هیشکی بهتر از اونا نیست و به خودم یادآوری کنم که بالاخره یه روز از دستشون خلاص می شم... ولی خسته ام ازشون... دلم چند تا زن می خواد دور و برم و چند تا دوستِ دختر که بشه کنارشون آروم بود...


یادداشت دوم: مهندسی خوندنم اشتباه بزرگی بود... هنوزم می گم